وفات ابوطالب
وفات ابوطالب
ابوطالب مرد نمونه مكه و عموى عاليقدر پيغمبر و مدافع صميمى و حامى آن حضرت كه از آغاز دعوت پيغمبر پيوسته با عقل و درايت، مرز بين حضرت و قريش را حفظ كرده و به حمايت برادرزاده خويش و پيشرفت دين خدا اهتمام داشت، سرانجام در سال دهم بعثت پيغمبر، جهانى فانى را وداع گفت و به جوار رحمتحق شتافت. ابوطالب را حكيم عرب مىگفتند. مردى سخنور، با شهامت و شاعرى توانا بود.
هنگامى كه جنازه ابوطالب را مىبردند تا در حجون دفن كنند( حجون دامنه كوهى درمكه است و به قبرستان «جنة المعالا» معروف مىباشد. امروز اين نقطه دركنار خيابان و پلى است كه به نام ابوطالب معروف است. خديجه و عبدمناف جد دوم ابوطالب و قاسم اولين پسر پيغمبر كه در كودكى وفات يافت همگى در آنجا آرميدهاند.) پيغمبر با پاى برهنه در حالى كه به سختى مىگريست دنبال جنازه او راه مىرفت و مىگفت: چه عموى خوبى براى من بودى، بعد از تو كجا بروم؟!
مورخ مشهور ابن هشام مىنويسد: هنگامى كه ابوطالب وفات يافت قريش بيش از پيش به ازار حضرت پرداختند، تا جائى كه مردى از سفيهان قريش با پيغمبر درگير شد و خاك به سر حضرت پاشيد. وقتى پيغمبر با آن وضع وارد خانهاش شد، يكى از دخترانش (فاطمه زهرا) برخاست و در حالى كه خاك از سر و لباس پدر فرو مىريخت مىگريست، و پيغمبر به دخترش مىگفت: دختركم! گريه مكن كه خدا پشتيبان پدر توست، و مىفرمود،: قريش نتوانستند مرتكب كارى شوند كه مرا بيازارد تا اينكه ابوطالب وفات يافت.( سيره ابن هشام جلد 2 ص 282)
ادامه مطلب